خانه > اینفوگرافیک >
متاسفانه در سال های اخیر، علاوه بر بالا رفتن درصد طلاق در کشورمان، بخشی از ازدواج ها نیز در سال های آغازین زندگی، به طلاق عاطفی منتهی می شوند. طلاق عاطفی، دلایل بروز آن و نشانه های آن جزو مباحثی است که در این مطلب به آن ها پرداخته شده است.
طلاق عاطفی به معنای گشوده شدن گره عاطفی و مهربانی میان زن و شوهر است. در طلاق عاطفی، همسران از یکدیگر جدا نمی شوند و در حقیقت زیر یک سقف زندگی می کنند؛ اما دیگر در میان شان از عشق و صفا خبری نیست. آنها زندگی روزمره شان را می گذرانند؛ ولی دیگر نشاط و احساسات همسری را در نمی یابند و به یکدیگر عشق نمی ورزند؛ چرا که احساسی نسبت به یکدیگر ندارند و کم کم از نقش حقیقی همسری خارج شده، به هم خانه بودن بسنده می کنند.
شاید بتوان گفت زندگی زناشویی خاموش، جدایی روحی-روانی و به عبارت بهتر طلاق خاموش، مترادف هایی برای واژه ی طلاق عاطفی هستند. پس آن گاه که وجود زن و شوهر از احساساتی دلنشین و آرامش بخش خالی می شود و دیگر از لحظات با هم بودن، لذت نمی برند و از هم بیگانه می شوند؛ می توان گفت طلاق عاطفی اتفاق افتاده است.
آن روزی که پیمان مقدس ازدواج بسته می شد، کمترین نگرانی و تشویشی سراغ زوجین نمی آمد، روزگار خوش و خرم می گذشت، تا روزی که مسیر مستقیم و هموار زندگی به پیچی رسید، که فراز و نشیب فراوان در پی داشت و مشکلات یکی پس از دیگری ظاهر شدند. و زندگی کم کم ثبات خود را از دست داد.
زمانی که دو نفر پس از طی مقدمات ازدواج و شناخت یکدیگر، تصمیم به ازدواج می گیرند؛ در این برهه و به هنگام عشق ورزیدن به یکدیگر، هیچ گاه از سخن گفتن با هم خسته نمی شوند، وقتی از مسائل مختلف صحبت می کنند از کنار هم بودن و اوقات را با هم سپری کردن لذت می برند.
اما زمانی که چراغ مهر و عاطفه رو به افول باشد، به تدریج، دقایق گفتگوی زوجین رو به کاهش می گذارد. از همنشینی با هم لذت نمی برند و دیگر نه می توانند و نه می خواهند که رشته ی سخن را به دست گرفته و ادامه دهند. اصلا حرفی برای گفتن به هم ندارند. این وضعیت ناخوشایند، توصیف دقیق یکی از نشانه های طلاق عاطفی است.
روزهایی که تمام دغدغه ی زوجین، کشف علاقه های یکدیگر بود، همیشه رنگ لباس، مدل مو، گفته ها و رفتارهایشان را به گونه ای تنظیم می کردند که خوشایند هم باشند و ذهن و زبان شان به تحسین همدیگر گشوده شود. اما در دوره ی سردی و بی مهری، دلسوزی ها کمرنگ می شود. به نیازهای همدیگر بی توجه می شوند و خواسته های طرف مقابل الویت خود را از دست می دهد. این یکی دیگر از نشانه های شروع طلاق عاطفی در رابطه ی زناشویی است.
پس از چند سال از زندگی مشترک، عشق و مهربانی در زندگی زن و شوهر کم رنگ می شود. آنها به یکدیگر عشق نمی ورزند و هر کدام تنها خود و نیازهای شخصی خودشان را می بینند و دیگری را به ورطه ی فراموشی می سپارند. از آنجا که احساسات عاشقانه ی اوایل ازدواج فرو کاسته شده، پس به فکر هم نبوده و در صدد شاد کردن هم بر نمی آیند. برای همسرشان فداکاری نمی کنند. پس چراغ عشق در زندگی روز به روز بی فروغ تر می شود و دیگر صفا و صمیمت در زندگی حضور ندارد.
در آغاز زندگی، هر گاه که جسم ها به هم می آمیخت و در پس پرده ی خلوت، روح ها یکی می شد، آنقدر زیبا و لذت بخش می نمود که حتی خاطره اش هم عشق آفرین بود.
اما در زندگی سرد و بی روح فعلی، عمق صمیمت در رابطه ی زناشویی، کاهش یافته است و رابطه ی مهرآفرین جنسی، به حداقل می رسد. به ناگاه زن و شوهر همانند هم خانه هایی می شوند که فقط زیر یک سقف زندگی می کنند و دیگر از صمیمیت عاطفی و عاشقانه ی زندگی مشترک در میان شان خبری نیست.
اگر در روزهای اوایل ازدواج، هنگام جدایی، زوجین برای هم دلتنگ و دلگیر می شدند و لحظه ها را برای وصال دوباره می شمردند، اما اکنون که در سراشیبی طلاق عاطفی حرکت می کنند، کم کم از یکدیگر فاصله گرفته و آنقدر گوشه گیر می شوند که تنها بودن را به با هم بودن ترجیح می دهند. حتی ممکن است که به این نتیجه برسند که جایگزینی برای همسرشان بیابند. یا به راه های دیگری برای سرگرم شدن پناه ببرند. در این صورت طلاق عاطفی با سرعتی بیشتر به پیش می رود و افراد را به سمت تصمیمات گزنده و نه چندان درست سوق می دهد.
در روزهای آغاز زندگی مشترک، که گویی ناملایمات به یکباره کوچ کرده اند و زندگی با امید و دلبستگی، زیبا و رضایت بخش می نماید، به پاس مهربانی هم دیگر، هرسختی و ناراحتی را به بهترین حالت ممکن تحمل می کردند؛ اما پس از چندی، پهنه ی امید و دلبری قلب ها، به کویری تشنه ی امید و احساس بدل می شود و دریغ و افسوس ها یکی یکی جای خود را باز می کنند.
از دیگر نشانه های طلاق عاطفی این است که قلب همسران، یا یکی از آن ها، مملو از احساس ناامیدی و شکست می شود؛ این مهمترین عامل حرکت و نشاط در زندگی جای خود را به ناامیدی و احساس ناتوانی می دهد و هر کدام از زن و شوهر، احساس می کنند که در زندگی موفق نبوده اند و از دست یافتن به آرزوهایشان دور شده اند.
البته این مسلم است که احساس شکست لحظه ای و برهه ای، ممکن است در زندگی هر زوجی پیش بیاید. اما استمرار و ماندگاری این حس و تبدیل شدن آن به نوعی یاس فلسفی در زندگی، از نشانه های طلاق عاطفی است.
با بسته شدن پیمان مقدس زناشویی، به نا بر نص صریح قرآن و روایات، فضل الهی شامل حال همسران شده، قلبشان از مهر و محبت یکدیگر مالامال می شود، تا آنجا که جایی برای ارتباط های خاص با دیگر افراد باقی نمی ماند.
اما زمانی که زن و شوهر از جهت روحی و عاطفی از یکدیگر فاصله می گیرند، گرفتار آشفتگی ها و ناراحتی های روحی- روانی می شوند و برای سبک شدن از بار غم و اندوه درونی خود، در پی جایگزین مناسبی برای
همسرشان می گردند.
ممکن است در این انتخاب جدید برخی از مردان به هم رازی با جنس مخالف گرایش پیدا کنند و به روابط غیر اخلاقی رو بیاورند. این نوع روابط ممکن است به مرور به عادت تبدیل شود و به این ترتیب ترمیم رابطه ی زناشویی همسران مشکل و مشکل تر خواهد شد.
در روزهای آغازین زندگی، پس از خاطرات لذت بخش وصل و لحظات عاشقانه، دیگر دلشوره و اضطراب جایی نداشت و همه ی وجود لبریز افکاری خوش و رویایی شیرین بود.
اما در دوره ای که طلاق عاطفی رخ می دهد، پس از سردی عاطفی و دوری و کم شدن لحظات عاشقانه، دیگر زندگی رنگ و بوی روزهای اولش را ندارد، فضای خانه سوت و کور است و یا پر از جر و بحث، افکار منفی فراوانی ذهن زن و شوهر را مسموم کرده و گاهی آن ها فکر می کنند که اگر در همان دوره ی مجردی می ماندند، زندگی شاد تری داشتند. افکار منفی گوناگونی ذهن آنها را فرا می گیرد و آنها را تحت تاثیر فشار و اضطراب قرار می دهد. آنها گاهی از خود می پرسند: آیا روزهای شاد زندگی به پایان رسیده است؟ این قبیل سوالهای بی جواب، تردید ها و گاه پاسخ های سراسر منفی، نشان از طلاق عاطفی و سرد شدن کانون زندگی دارد.
در روزهای خوش و زیبای ابتدای زندگی، همدلی بود و همراهی ، عشق بود و محبت های بی دریغ و ایثار بود و گذشت. اما دیگر از این فضایل زیبا خبری نیست. آرامش از دست رفته است و فریاد و ناسزا جایگزین شده اند. یکی دیگر از نشانه های سردی زندگی این است که زن و شوهر بیشتر نیمه ی خالی لیوان را می بینند و بیش از گذشته از هم ایراد می گیرند و به این طریق همدیگر را می رنجانند. آن ها روش سرزنش را برای تخلیه ی ناراحتی های خود انتخاب می کنند و در نتیجه دعوا ها و بحث های بیهوده و کش دار، روز به روز بیشتر می شود و گاه به توهین و تحقیر می انجامد.
پس از دانستن نشانه های طلاق عاطفی، نکته ای که مطرح می شود این است که حالا که زندگی این زوج ها به این نکته ی تاریک رسیده است پس چرا آنها به جای طلاق رسمی، به این زندگی بی رمق در کنار هم ادامه میدهند؟
ترس از نگاه دیگران: طلاق عاطفی گسست دوستی ها و علقه هاست و معمولا در بی خبری دیگران رخ می دهد، حتی ممکن است اقوام و آشنایان، زندگی این زوج را خوب بدانند. از این رو چنین زن و شوهری فکر می کنند با طلاق گرفتن مورد نکته سنجی دیگران قرار می گیرند و نمی دانند با حرفهای مردم چگونه برخورد کنند.
نداشتن امکانات مالی: از دیگر دلایل ادامه دادن زندگی های بی حاصل و سوختن و ساختن ها، این است که خانم ها اغلب استقلال مالی ندارند و گاهی مورد حمایت خانواده های خود نیز قرار نمی گیرند. بنابراین ترجیح می دهند با شرایط نامناسب زندگی مشترک به هر ترتیبی که هست بسازند. زیرا از نداشتن حامی و تنهایی می ترسند.
مسائل اجتماعی: جایگاه ویزه ی بعضی افراد در اجتماع و داشتن مسولیت های اجتماعی- سیاسی، داشتن سمت های مذهبی، هنرمند بودن و …. سبب می شود که فرد از انگشت نما شدن به هر طریقی بپرهیزد. زیرا دوست ندارد جایگاه اجتماعی اش متزلزل شود.
وجود فرزندان: از دیگر عوامل تحمل زندگی، با وجود معضل طلاق عاطفی، مسولیت پدری و مادری است. نقشی که سبب می شود گاه پدر و مادر نتوانند از فرزند یا فرزندان خود بگذرند و با ایثار خود و تمایلات و آرزوهایشان زندگی نامناسبی را ادامه می دهند.
امید به آینده: گاهی اطرافیان از سر دلسوزی به چنین زوج های توصیه می کنند که زندگی خود را ادامه بدهند چرا که چنین مشکلاتی در تمام زندگی ها اتفاق می افتد و نباید به خاطر درگیری های ساده، قید زندگی زناشویی را زد. گاهی هم همسران مشکلات اقتصادی و خانوادگی را تنها دلیل بروز طلاق عاطفی می دانند و تصور می کنند با برطرف شدن این مشکلات، کانون خانواده دوباره گرما و صمیمت خود را باز خواهد یافت.
پس از مروز آثار طلاق عاطفی بر خانواده، باید به بررسی علل بروز این پدیده پرداخت و پس از آن راهکارهای مناسبی را جهت جلوگیری از این پدیده ی شوم در کانون خانواده ها، ارائه داد.
از مهمترین عوامل سردی زندگی، ناهماهنگی همسران است که دلایل مختلفی دارد. ناهماهنگی همسران گاه به قبل از ازدواج و انتخاب نادرست شریک زندگی مربوط می شود و گاه به زمان پس از ازدواج و رابطه ی نادرست همسران باز می گردد.
در صورتی که میان زوجین تناسبی نباشد، و در آینده ی زندگی نوعی هماهنگی دینی-معرفتی تدارک نشود، مشکلات فراوانی مسیر زندگی را به دشواری می کشاند، از این روست که پیامبر فرموده اند: «برای انتخاب همسر، زیبایی او را بر دینش ترجیح ندهید. »
یکی دیگر از عوامل جدایی عاطفی همسران، ازدواج های اجباری است. اغلب دخترانی که با اجبار والدین راهی خانه ی شوهر شده اند، پس از گذشت اندک زمانی، به اختلالات روحی و روانی دچار می شوند؛ چرا که سایه ی فردی را بالای سر خود می بینند که هیچ علاقه ای به او ندارند. فقدان مهر و محبت خانه را تبدیل به کانون درگیری و کشمکش می نماید و تفاهم را از بین برده و نارضایتی را جایگزین آن می کند.
گاه، در هنگام ازدواج دو جوان، تناسب و هماهنگی های لازم برای ازدواجی موفق وجود دارد، اما پس از چند سال با تغییر شرایط و رشد یافتن یکی از همسران و عدم پیشرفت دیگری، ناهماهنگی هایی بروز می کند؛ یعنی همسری با پیشرفت تحصیلی و شغلی و موقعیتی، احساس می کند طرف مقابلش دیگر هم شان و هم کفو او نیست.
یکی دیگر از دلایل عمده ی طلاق عاطفی، اختلافات فرهنگی زوجین است. نوعی تفاوت ارزشی، که سبب می شود زن و شوهر از دو منظر گوناگون به مسائل نگاه کنند. اختلاف طبقاتی و فرهنگ و محیط متفاوتی که زن و مرد در آن رشد کرده اند. مثل شهری و روستایی بودن، معمولا تفاوت های فکری و معرفتی را رقم می زنند. چرا که فرهنگ نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت افراد دارد. محیط رشد و تربیت، اعتقادات مذهبی، سنت ها، کودکی فرد، خانواده همه و همه تفاوت هایی را جلوه گر می سازند که ممکن است سبب بروز طلاق خاموش شود.
امروزه یکی از عوامل مهم مشاجرات خانوادگی و پیدایش طلاق، مسائل اقتصادی و مشکلات مربوط به آن است. اگرچه انتظارات درست و به جا در امور مالی و برآورده نشدن آن ها، از دلایل سرد شدن محبت بین همسران است، اما در بسیاری مواقع، خواسته های بی جا و توقعات بیش از توان همسر، نقش بسیار مهمی در بروز طلاق عاطفی و کاستن شعله های عشق در زندگی دارد.
مسائل و روابط خصوصی همسران در استحکام زندگی، یا از دست رفتن آن بیش از حد اثرگذار است. از این رو یکی از عوامل مهم در طلاق عاطفی، ناهماهنگی همسران در امور جنسی و زناشویی است. که سرد مزاجی و زود انزالی دو عامل مهم در این زمینه به شمار می روند.
معمولا طلاق عاطفی با گله گذاری و شکایت زوج ها نسبت به یکدیگر بروز می کند؛ یعنی زن و شوهر به بیان انتظاراتی که معمولا برآورده نمی شود، می پردازند و چون مهارت کافی در برآوردن نیازهای یکدیگر را ندارند در نتیجه به شکایت ها و گله گذاری ها دامن می زنند.
رابطه ی«همسری» با تمام روابطی که انسان با افراد دیگر برقرار می کند، متفاوت است. اهمیت آن تا جایی است که جنبه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. اختلاف بین زن و مرد امری طبیعی است و در هر فردی به اندازه ای نسبت به دیگری وجود دارد. پس این هنر زن و شوهر است که با کسب مهارت و دانش افزایی در حیطه ی همسرداری بتوانند کلبه ی عشق خویش را گرم تر و محکم تر بنا کنند.
رفتارهای نامناسب، بداخلاقی، بهانه جویی، عیب جویی، سرزنش، منت گذاری، بدبینی، دروغ، تحقیر کردن، معاشرت های ناروا، غیرت ورزی های نا به جا، بدزبانی، مقایسه کردن، ناسپاسی نیز مجموعه ای از رذایل اخلاقی است که بروز آن ممکن است زمینه را برای سردی روابط زوجین مهیا کرده و در طولانی مدت منجر به طلاق عاطفی گردد.
گاهی عواملی خارج از دسترس و دخالت زوجین منجر می شود که زندگی همسران به سردی گرایش پیدا کند. این عوامل عواملی خارجی نامیده می شوند.
از عوامل مهم طلاق عاطفی، ناهماهنگی همسران در مسیر زندگی است. این گزینه ی مهم و تاثیرگذار در درجه ی اول به انتخاب همسری مناسب وابسته است. کسانی که اصالت خانوادگی دارند، در ناملایمات زندگی رنگ نباخته و دچار نا بسامانی نمی شوند. چرا که ضمیر و حقیقت اشخاص در مواقع حساس و بحرانی زندگی است که نمایان می گردد.
همان طور که پیش تر عنوان شد دو عامل اصلی در ناهماهنگی جنسی زوجین، سرد مزاجی و زود انزالی است. همسران می توانند با پیشگیری و درمان این دو علت و برطرف ساختن آن ها، به همراه رویکردی شناختی از مسائل جنسی و به کارگیری نکات آموزنده در این مبحث، به شایستگی، هماهنگی و لذت هم بستر شدن را در روابط خود افزایش دهند.
پس از انتخاب مناسب و ایجاد هماهنگی جنسی، مهمترین راه پیشگیری و درمان طلاق های عاطفی، دانستن مهارت های همسرداری است. بی تردید مشکلات و اختلاف های فراوانی بین همسران وجود دارد که با درایت و به کار گرفتن روش های ویژه و کاربردی می توان کلید حل آنها را به دست آورد.
از جمله ی این راهکارهای عملی می توان به: کنترل خشم، درمان بدگمانی و شکایت، همانند پنداری ، پیشگیری از مجادله و بحث های بیهوده و….. اشاره کرد.
شناخت روحیه، صفات و ویژگی های همسران، مهمترین مرحله ی زندگی مشترک است. اگر زنان، مردانشان را و مردان، زنانشان را نشناسند و صفات و روحیات یکدیگر را ندانند، در بسیاری از رفتارها و برخوردها به اشتباه، سوبرداشت می کنند و به نتایج غم انگیز آن که درگیری روحی، افسردگی و طلاق عاطفی است گرفتار خواهند شد.
باور کنیم که عشق می تواند دیگر بار قوی تر از پیش در روح و جسم ما زنده شود. فقط کافی است که برای تغییر اقدام کنیم و زندگی زناشویی خویش را حفاظت و حراست نماییم.
متاسفانه طلاق عاطفی پدیده ی شومی است که دامن گیر بسیاری از زندگی های نوپای جامعه ی ایرانی شده است.
عدم درک متقابل و عدم شناخت طرف مقابل همیشه به اختلافات کوچیک دامن میزنه و اونها را بزرگ و بزرگ تر میکنه. گاهی به این نکته اذعان می کنم که ما و نسل ما رو برای ازدواج تربیت نکردند. اونقدری که برای روابط اجتماعی تعلیم دیدیم برای همسرداری و حفظ کیان خانواده تعلیم ندیدیم. این نقص بزرگ سیستم تربیتی ما در خانواده و در آموزش است که ما را فردی تک بعدی و فرد محور بار آورده است. ما یاد گرفته ایم که خودمان را مرکز ثقل افرینش بدانیم لذا نمیتوانیم تعامل سازنده ای با همسر خود در زندگی برقرار کنیم. اما غافلیم که همسرداری بی شک یک علم است و آموختن درست آن نوید یک زندگی توام با آرامش را می دهد.
ازدواج یکی از تصمیمات مهم شما در طول زندگی است و در این حین، خانواده شما می خواهد عشق و حس حمایت خود را در هنگام آغاز زندگی زناشویی شما ابراز کنند. از سوی دیگر ، از دید خانواده این یک تصمیم مناسب در انتخاب همسر مناسب شما نیست و معتقدند که نامزد شما معیارهای دستیابی به یک ازدواج موفق را ندارد و زندگی شما بعد از ازدواج به طلاق می انجامد.
سلام من فکر میکنم دلیل زیاد شدن طلاق عاطفی تکنولوژی هست ما هنوز یاد نگرفتیم از تکنولوژی چطور استفاده کنیم همین موضوع هم داره بهمون آسیب میزنه من توی مقاله طلاق فیلیا میخوندم واقعا دلایل خیلی خیلی مسخره هست
مطلب خوبی بود ممنون …ان شاءالله که ی زمانی برسه هممون به سطحی از خودآگاهی برسیم که نه تنها طلاق عاطفی بلکه همه مشکلاتمون رو بتونیم مدیزت و حل کنیم ..
سلام.شاید بشه گفت پیشگیری این مشکل با ازدواج نکردن و تولید مثل نکردن حل میشه.امیدوارم جامعه به سطحی برسه که کمتر شاهد ازدواج و تولید مثل و زاد و ولد باشیم و بتونیم مقابل غرایزمون بایستیم.باتشکر.